چکیده:
هنگامی که تمدن پا به عرصه وجود گذاشت، خیزشی جدی در ارائه مهارت های موجود ایجاد شد که اینک در کشورهای اسلامی و غیراسلامی بخوبی قابل رؤیت است که برخی از آنها به هزاره هفتم قبل از میلاد مسیح (ع) باز میگردد. اما آنچه که بیشتر از دیگر هنرها توجه انسان را به خود معطوف داشت، معماری و هنرهای تجسمی بود که انسان بر روی اشیاء یا ساختمان هایی که می ساخت، از هنر خود بهره مند میشده و آن را به نمایش می گذاشت. معماری هنری بود که به غیر از تنوعات رنگی، هویت و فرهنگ را نشان میداد؛ به گونهای که تجلی معماری در تصاویر یا کنده کاریها بخوبی نمایان است.
مقدمه:
معماری چیست؟ این سوال برای اغلب افراد همیشه به وجود می آید که به واقع، معماری چیست؟ معماری علم هست یا هنر؟ حوزه نفوذ معماری تا به کجاست؟ جایگاه رشته معماری در علم ساختمان کجاست؟ و سوالاتی از این قبیل که ذهن هر فردی حتی خود معماران را گاهی اوقات مشغول میکند. در این مقاله سعی نموده ایم تا به توضیحاتی مختصر در رابطه با تاریخچه معماری و نیز اهمیت رنگ ها در معماری بپردازیم.
معماری به عنوان یکی از قدیمی ترین علوم، از پیشینه ای کهن برخوردار است. باید توجه داشت که معماری، از زمانی که انسان پا به عرصه حیات نهاده و زندگی خود را آغاز نمود، وجود داشته و تا به امروز، پا به پای بشر و سایر پدیده های بشری روند تکاملی خود را طی نموده و دگرگونی های بسیاری را به خود دیده و به واسطه همین دگرگونی ها در طی زمان، تعاریف آن نیز تغییر کرده است.
معماری پدیده ای است که طی هزاران سال وجود داشته است و نمونه های آن به شکل بناها و ساختمان های متعدد در جهان پراکنده میباشد.
امروزه واژه« معماری» در دو معنای وابسته به کار میرود:
۱- معماری به عنوان فرآیند ساماندهی فضا که اسم معنا شمرده شده است و به یک فعالیت آفرینشگر (خلاقانه) آدمی توجه دارد و بر پایه علمی – تجربی، هنر و فن آوری ساخت، پدید میآید. این برداشت بیشتر از سوی معماران صورت می گیرد.
۲- معماری به عنوان دستاورد سامان دهی فضا یا اثر معماری که اسم ذات شمرده شده است و به ساختمان هایی اشاره دارد که پیش از ساخت آنها این فرایند پیموده شده است. این برداشت بیشتر از سوی باستان شناسان و مورخین معماری بکار میرود. در این تحقیق به واژه معماری به معنای معمارانه اش پرداخته خواهد شد.
واژه معماری در زبان عربی از ریشه «عمر» به معنای عمران، آبادی و آبادانی و« معمار» بسیار آبادکننده است. در زبان فارسی برابرهای گوناگونی برای آن آمده است مانند « والادگر»، «رازیگر»، «بانیگر» و«مهراز». مهراز واژهای است که از دو بخش «مه» یعنی بزرگ و «راز» یعنی سازنده درست شده است این واژه برابر مهندس معمار به تعبیر امروزی است.
در زبان لاتین نیز برای معمار واژه « Architect » که ریشه آن به دو کلمه « Archi » به معنای سر، سرپرست و رئیس و « tecton» به معنای سازنده بر می گردد، که کاملاً همتراز با واژه مهراز می باشد.
اولین تعریف معماری که در دایره المعارف معماری به آن استناد می شود و تعریف دانشگاهی محسوب می شود، متعلق به «جان راسکین» می باشد. که در کتاب خود معماری را چنین تعریف کرده است. «معماری هنر افراشتن و آراستن بنا توسط انسان است.»
تعریف دیگری که در فرهنگ معماری آمده است مربوط به «ویترو یوس» معمار معروف رومی است که معماری را چنین تعریف کرده است « معماری از نظم، سازواره، آرایش، تناسبات، هماهنگی، قرینگی، پسندیدگی، وایستگی و اقتصاد ناشی و نتیجه می شود.»
ویترویوس معماری را واجد سه ویژگی زیبایی، استحکام و سودمندی می داند و این سه ویژگی را سه ضلع مثلث معماری می داند.
در دایرهالمعارف بریتانیکا معماری علم و هنر ساختمان معرفی شده است. یعنی ترکیبی از مسایل تکنیکی، فنی با مسایل هنری و سلیقه ای و قریحه ای است. «سرکریستوفر رن» معمار بزرگ انگلیسی در تعریف معماری گفته است، معماری حاصل زیبایی، استحکام و پایداری و آسایش و آسودگی است.
دایره المعارف معماری با استناد به تعاریف فوق تعریف جامع زیر را ارائه می دهد:
« معماری باید علم و هنری تعریف شود که طراحی ساختمان را توام با کیفیت زیبایی، هندسی و عاطفی، نیروی معنوی و روحانی رضایت مندی اندیشمندانه و پیچیدگی، سازه سالم و برنامه ریزی ساده و انواع مختلف ویژگی های هنری از قبیل دوام و ماندگاری مواد و مصالح مطبوع، رنگ آمیزی خوشایند و دلپذیر و تزئینات و آراستگی و پویایی و تناسبات خوب و مقیاس قابل قبول و بسیاری از تداعیهای خاطره آمیز و پیوند با سنت های پیشین به همراه داشته باشد.»
اما تعریف معماری زمانی اهمیت بیشتری یافت که مرزهای دانش، بینش و آموزش معماری به صورت آکادمیک مورد توجه قرار گرفت و تخصص گرایی در جوامع انسانی مطرح شد، به این مفهوم که سازه از معماری جدا شده، متخصصین تاسیسات و نظایر آن به صورت تخصصی فعالیت خود را آغاز کردند. حال به کنکاشی در اندیشه های کسانی که در زمینه معماری تلاش کرده اند می پردازیم تا دریابیم متفکرین و متخصصین این رشته، معماری را چگونه تعریف کرده اند؟
«ویلیام موریس» معتقد است به مجموعه فعالیت های بشری برروی کره زمین معماری گویند. در این تعریف تنها طبیعت بکر و مخلوقات خداوند از این تعریف به معنای معماری توسط انسان جدا هستند و هر آنچه که میبینیم یا هر فضایی که در آن هستیم معماری است.
«هریس» در سال ۱۹۷۵ معماری را علم ساختمان تعریف کرده است، چون از نظر وی در معماری مباحث تکنیکی و فناوری دارای اولویت است. «گوته» معماری را موسیقی جامد شده وتبلور یافته می داند، او بیشتر به جنبه های هنری اشاره دارد چون اگر هنر را یک پاره خط در نظر بگیریم، یک سر این خط موسیقی است که غیر ماناترین هنر و سر دیگر معماری که ماناترین هنر است.
«لوکوربوزیه» که از پیشگامان معماری مدرن به شمار می رود در جایی معماری را بازی هوشمندانه احجام، زیر نور و سایه ها می داند و در جای دیگر می گوید معماری آن چیزی هست که قلب مرا می لرزاند؛ وی در تعریف اول به جنبه های بیرونی وفیزیکی معماری اشاره دارد و در دومی به شور و هیجانی که از قرار گرفتن در فضای معماری به واسطه جنبه های زیبایی شناختی ایجاد می شود تاکید دارد. «میس وندر روهه» معتقد است معماری چیزی جز تمنای زمان برای فضایی زنده، متغیر و جدید نیست؛ درست است که معماری بر روی حقایق مسلم بنا گردیده است اما زمینه کار اساسی آن تسلط معانی است. معماری ارادۀ زمان است که به فضا تبدیل شده است. زنده، شاداب و جدید.
«آلوارآلتو» می گوید معماری علم نیست؛ فرایند ترکیبی عظیمی است که هزاران کارکرد معین انسانی را با هم تلفیق میکند وهمان معماری باقی میماند. نسبت معماری ایجاد هماهنگی میان جهان مادی و زندگی انسانی است. «زیگفریدگیدیون» معماری را محصول شرایط و عوامل فراوانی مانند عوامل اجتماعی، اقتصادی،علمی، فنی، عادات و رفتار آدمی می داند که معیار اشتباهناپذیری از رویدادهای زمان را بدست میدهد.
«ژاک دریدا» معماری را با فلسفه همراه می داند و می گوید معماری کوششی است برای آنکه پیوند بین خود و فلسفه را استوار سازد و آن را قابل تصور نماید. «کلوتز» معماری را بوم شناسی می داند و معتقد است که ما باید تمام ساختمان های جدید را تا حدود زیادی مرتبط با محیط آنان بدانیم.
«ایزنمن» میگوید معماری امروز ما باید منعکس کننده شرایط ذهنی و زیستی ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته بخشی از زندگی ما است. همان طور که میبینیم هر یک از این افراد تعاریف مختلفی از معماری به فراخور زمان خویش در ذهن داشتند؛ عدهای به جنبههای هنری توجه دارند، گروهی به جنبه های فنی و تعدادی به تلفیق هر دو توجه دارند و در دوران های جدید مسایلی مانند فضا، زمان، مکان، فلسفه، انسان، جامعه، بوم شناسی، روانشناسی، تکنولوژی و… از دغدغه های اصلی معماران می باشد.
مثل تمام مفاهیمی که در زندگی وجود دارد، اگر به دنبال تعریفی برای آن مفهوم باشیم، این تعریف باید کامل و مانع باشد، کامل یعنی دربرگیرنده تمام انواع مثل خود باشد و مانع باشد یعنی مفاهیمی که به غیر از خودش هست را در خود راه ندهد.
با توجه به این که در عصر حاضر، عدم قطعیت در مباحث علوم پایه و نظریه نسبیت توسط فیزیکدانان مطرح جهانی مورد توجه بوده است نمی توانیم برای بسیاری از مفاهیم، تعاریفی جامع و کامل داشته باشیم، چون این مفاهیم از فیلتر ذهن افراد مختلف می گذرد و نتیجه طبیعی خلقت افراد مختلف، ذهن های مختلف و تعاریف مختلف است.
به همین خاطر هر فرد بر اساس ذهن و اندیشه اش معماری را تعریف می کند، امروزه وسعت دانش معماری به اندازهای زیاد گشته که خود معماری به زیر شاخه های مختلف مانند معماری منظر، معماری اسلامی، تاریخ معماری، معماری داخلی و… تقسیم گشته و در دانشگاه ها به صورت تخصص های مختلف آموزش داده می شود و حتی دیده می شود که از حیطه علم ساختمان هم فراتر رفته و رد پای آن را درعلوم دیگرمی شود یافت؛ و اصطلاحاتی مانند معماری نفت، معماری کامپوتر و… به وجود آمده است.
در قصرهای ساخته شده در زمان امویان کندهکاری های رنگی و غیررنگی با عکس های قدیمی بسیاری داشت. دست نوشته ها، ظروف و یا اثاثیه هایی که به علت تنوعات رنگی و نوع کار بر روی آنها از اهمیت به سزایی برخوردارند، نشانگر ارتباط و علاقه انسان با هنر است.
بنابراین باید میان معماری و هنر معماری تفاوت قائل شد که دو مفهوم کاملا مجزا هستند. در معماری منظور ساخت و ساز در راستای انجام وظیفه اجتماعی و خدمت رسانی است. مانند ساختن اماکن مسکونی، عبادتی و یا تحصیلی.
اما در هنر معماری تأکید بر استفاده از شاهکارهای هنری و دستاوردهای تزئنیی بر روی دیوارها، سقف، ستون ها، پنجره ها و درهاست و حتی باغ ها و حوض ها نیز به گونه ای با هنر معماری ترکیب می شوند تا تأثیرگذاری بنا بر بیننده بیشتر شود.
هنر معماری اسلامی به واسطه وجود معماران زبردست که فعالی تهای ابداعی انجام می دادند، با رعایت یکسری اصول خاص، بسط و گسترش یافت که این هنر بر درایت و نوع نگاه دینی شخص صحه می گذاشت؛ در واقع این نوع معماری بر نظرات، تجارب و ابتکاراتی متکی بود که معمار از آن بهره می گرفت.
این مسئله منجر به تنوع در معماری اسلامی شد و با توجه به اینکه این معماری از زبان قرآن نشأت می گرفت، عمق و غنای تمدن اسلام را با بهره گیری از روح معنویت نشان می داد.
با وجود تفاوت میان معماری و هنر معماری، معماری اسلامی دارای شاخصه های متفاوتی می شود که آن را از سبک و سیاق های دیگر بناها جدا می سازد. این مؤلفه ها شامل هندسه علمی و هنرهای ابداعی برگرفته از اندیشه های معنوی شخص میشود.
ابداعی که معمار از آن بهره مند میشد، شیوه ای است که در هنر معماری پیش از این سابقه نداشته است و این به علت ویژگی های دینی در اندیشه زیبایی شناسی اسلام است که در هنر معماری اسلامی متجلی شده است.
ارتباط معماری با دین اسلام نشانه اعتقاد به توحید، ایمان و عمل به آموزه ها و تعالیم دین اسلام است. اندیشه توحیدی مبنی بر اعتقاد به خدای واحد، سبکی بود که در اکثر هنرهای اسلامی به عنوان موضوعی بکر به کار می رفت.
معماری اسلامی هنری بود که نه تنها در اماکن دینی چون مساجد مورد استفاده قرار می گرفت، بلکه از آن در مدارس، ضریح ها و قصرها و حتی خانه ها و حمام ها نیز بهره گرفته می شد.
مقیاس های ریاضیات و هندسه در معماری اسلامی بسیار مورد توجه بود. دورانی که معماری اسلامی در اوج رشد و شکوفایی خود بود، ارتباط معنوی شایسته ای با نیازهای انسان، شرایط زندگی و اجتماعی زمان خود برقرار می کرد . بنابراین می توان گفت که معماری اسلامی با روح تمدن اسلام تطبیق داشت.
هویت معماری اسلامی در همه جهان با وجود تنوعات زبانی و تمدنی یکسان است و این تنوعات از چین تا اقیانوس اطلس با وجود تعددات فرهنگ ها دیده می شود. اگر چه رومی ها و دیگر اقوام نیز دارای معماری بودند، اما معماری اسلامی ویژگی خاص خود را داشت.
از دیگر ویژگی های هنر معماری اسلامی تزئینات است که مسجدالنبی به عنوان اولین بنای اسلامی دارای معماری اسلامی دارای این ویژگی بوده است.
اگر چه در زمان نبی اکرم (ص) سقف آن از شاخه های نخل بود و با اتکا به عناصر تزئینی ساخته نشد، اما در زمان ولید بن عبدالملک، معماری اسلام با استفاده از موزاییک هایی با رنگ های بسیار زیبا و متنوع معنوی در آن به کار رفت.
در هنر معماری اسلامی بیشتر از آیات قرآن به عنوان برجسته ترین ابداعات هنر اسلامی مورد استفاده قرار می گرفت که نوشتههایی از آیات قرآن بر روی سقف ها، دیوارها و یا ستون ها استفاده و به شکلی خاص تزئین می شد.
از برجسته ترین و قدیمی ترین خطوط زیبایی که با هنر معماری اسلامی تزئین شده داخل قبه الصخره است که آیات قرآن با خط کوفی نوشته و با موزاییک تزئین شده است.
وحدت و تنوع در معماری اسلامی شاید از برجسته ترین ویژگی های آن باشد. این وحدت عامل اساسی توسعه و تکوین هویت معماری اسلامی و تأسیسات دینی به شمار می رود. به طوری که شیوه های معماری اسلامی در هر یک از کشورهای اسلامی متفاوت بوده است، اما وحدت در آنها به خوبی مشاهده می شود.
حتی در ساختمان های دینی که در پاریس، لندن، مونیخ و دیگر شهرهای اروپایی به شیوه معماری اسلامی ساخته می شد، هویت اسلامی کاملا مشخص است و نشان می دهد که اسلام در اروپا اشاعه یافته و مسلمانان به ویژه معماران اسلامی بیشترین نقش را در ارائه تمدن و هویت اسلامی داشتند.
اما نکته مهم و قابل توجه این است که دیگر تمدن ها هنر و معماری اسلامی را به عاریت گرفته اند، اما اگر چه تلاش هایی می کنند تا هنر معماری اسلامی را در نظام خود درآورند، اما هنرهای اسلامی اعم از معماری، خط و تزئینات اسلامی بر اقتدار و ابداع مسلمانان تکیه دارد که ما نمونه ای از این تزئینات و هنرهای معماری را در اصفهان، بغداد، دمشق، قاهره، قیروان میبینیم که به ۱۵ قرن پیش به زمان تاریخ تمدن اسلام باز می گردد و انتساب آن به هیچ حاکم و دولتی امکانپذیر نیست.
رنگ در معماری
یکی از ملاحظات روان شناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد، بررسی تأثیر متقابل رنگها است. جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر میکند. هر رنگ نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی اش را مینمایاند.
معکوس کردن این ترتیب طبیعی، ناسازگاری رنگی به بار میآورد. هر رنگ دارای سه صفت یا سه بُعد دیداری مستقلاً تغییرپذیر است:
فام، درخشندگی و پرمایگی
فام، صفتی از رنگ است که جایگاه آن را در سلسلهٔ رنگی (از قرمز تا بنفش) معادل با نور طول موج های مختلف در طیف مرئی مشخص میکند
قرمز، زرد و آبی را فامهای اولیه مینامند و چون مبنای سایر فامها هستند، رنگهای اصلی نیز نام گرفتهاند.
فامهای ثانویه عبارتند از: نارنجی، سبز و بنفش که از اختلاط مقادیر مساوی از دو فام اولیه حاصل میشوند.
فامهای ثالثه از اختلاط فامهای اولیه و ثانویه به دست میآیند:
- زرد- نارنجی (پرتقالی)،
- نارنجی- قرمز، قرمز- بنفش (ارغوانی)،
- بنفش- آبی (لاجوردی)،
- آبی- سبز (فیروزهای)،
- سبز- زرد (مغز پستهای).
دوازده فام نام برده را با ترتیبی معین در چرخهٔ رنگ، نشان میدهند.
در چرخهٔ رنگ، فامهای ثانویه و ثالثهای که بین یک زوج فام اولیه جای گرفتهاند، دارای روابط خویشاوندی هستند و در کنار هم سادهترین هماهنگی رنگی را ایجاد میکنند.
مادامی که این رنگها با رنگهای خالص سفید و سیاه ترکیب شوند ایجاد بی شماری از رنگها و سایههای مختلف مینمایند.
درخشندگی، دومین صفت رنگ است و درجهٔ نسبی تیرگی و روشنی آن را مشخص میکند (غالباً نقاشان اصطلاح رنگسایه را نیز در همین معنا به کار میبرند).
معمولاً درخشندگی رنگهای فامدار را در قیاس با رنگهای بیفام میسنجند. در چرخهٔ رنگ، زرد بیشترین درخشندگی (معادل خاکستری روشن نزدیک به سفید) و بنفش کمترین درخشندگی (معادل خاکستری تیرهٔ نزدیک به سیاه) را دارد.
پرمایگی (اشباع)، سومین صفت رنگ است و میزان خلوص فام آن را مشخص میکند (گاه واژهٔ شدت را در این مورد به کار میبرند).
فامهای چرخهٔ رنگ صد در صد خالصاند ولی در طبیعت به ندرت میتوان فام خالصی یافت. همچنین، کمتر رنگیزهای حد اشباع فام مربوط به در چرخهٔ رنگ را داراست.
رنگهای درخشان به تنهایی جذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرارگیرند از نظر بصری تأثیر بیشتری خواهند داشت. این نوع آرایش یک ساختار ساده را بر این رنگها حاکم میکند و در نتیجه یک مفهوم یا نوعی نظم را، ورای حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد.
دیوارها و پیش زمینههای روشن رنگهای سرد، مختصر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد میکنند و رنگهای گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن میشوند.
به لحاظ بصری، رنگ گرم پیش میآید و رنگ سرد پس مینشیند.
پنجرهها و مبلمان با زمینه رنگ و سایز متوسط در مبلمان و پنجرههایی با سایز بزرگ شاهد آن هستیم که رنگ آنها با یکدیگر مخلوط میشود و از لحاظ تأثیرگذاری بر محیط غالب خواهند شد.
همچنین ثبات از بین رفته و تلویحاً نوعی تکان بصری ایجاد میکند.
با مبلمان و پنجرههای متوسط و با رنگی متعادل و
متوسط میتوانیم ترکیب بندی با ثبات داشته باشیم. هر ترکیب بندی را میتوان کارآمد دانست به شرط این که عناصر صحنه به طور مؤثر با بینندگان مورد نظر آن، ارتباط برقرار کند.
در اغلب موارد، نکته اساسی در شناسایی عناصر کلیدی صحنه نهفته است تا با نظم مبلمان و میزان نور، آنها را از دل سایر عناصر تصویری متفرقه، بیرون بکشید.
همین اشیاء مزاحم، صحنهها را مخدوش میکنند و همچنین، بهتر است به جای تمرکز زیاد روی جزئیات خیلی خاص، تنها روی ساختار کلی صحنه تمرکز کنید. چرا که تأثیر آنها در مقابل ترکیب بندی عمومی، بسیار سطحی است.
ملحقات تیره، از این رو چشمان شما به سمت رنگ تیرهتر کشیده میشوند و شما در روشی قادر خواهید بود ملحقات و اثاثیهها را نظم دهید تا هادی دید و کیفیت بصری روان باشند.
رنگ، زندگی است زیرا جهان بدون رنگ برای ما مرده جلوه میکند، رنگها ایده آغازین و ثمره نور اصلی بدون رنگ هستند و مقابل آنها تاریکی بدون رنگ است. نور اولین پدیده در جهان است از طریق رنگها روح و طبیعت زنده جهان را برای ما آشکار میسازد.
همچنین کلمه و آوای آن، شکل و رنگاش، رگههای اصلی از ذات فوق طبیعی است که ما تصویری اندک از آن داریم. همانطور که صدا، رنگ، جلا به لفظ میبخشد، همینطور هم رنگ به طور طبیعی به فرم شکل خاصی میدهد.
ماهیت اصلی رنگ طنینی از تصورات خیالی است و در این حالت رنگ موسیقی است. زمانی که اندیشه مفهوم، قاعدهمندی، لمس رنگ و طلسم آن، شکسته است آنگاه در دستان خود جز جسم بیروح چیز دیگری نداریم.
رنگهای نارنجی و آبی، رنگهای مکمل هستند و مخلوط این رنگها، رنگ خاکستری به وجود میآورد.
وقتی ناظر در این مکان قرار میگیرد، نورهای متفاوتی دریافت خواهد کرد که این نورها متناوباً با نارنجی و آبی است و دیوارها این رنگها را با زوایای دائماً متغیر انعکاس میدهد. این تأثیر متقابل احساسی از غنای رنگ به انسان میبخشد.
رنگها نیروها و انرژیهای درخشندهای هستند که چه آگاه و چه ناخود آگاه روی ما اثر مثبت و منفی خواهند داشت. هنرمندانی که شیشههای رنگین خلق میکنند از رنگ برای خلق چنان محیطی معنوی و اسرارآمیز استفاده میکردند تا اندیشههای پرستش کنندگان را بر دوش شاهین معنویت به پرواز درمیآورند. اثرات رنگ نه تنها از لحاظ بصری بلکه از جنبههای روان شناسی و روان شناختی نیز باید بررسی شوند.
سطوح رنگ باید شکل، وسعت و حدود خود را از خود رنگ و نوسان شدت آن (رنگ) کسب کند نه اینکه با خطوط از پیش معین شده باشد.
همچنین، شکلها نیز دارای خصوصیت گویا و معنی دار نظام زیباشناختی خود هستند. در طراحی، این کیفیتهای معنی دار شکل و رنگ میبایست با یکدیگر مطابقت داده شوند.
یعنی شکل و رنگ در معنیدار بودن و مفهوم خود یکدیگر را تأیید و اثبات میکنند. سه شکل اصلی مربع، مثلث و دایره نیز مانند سه رنگ اصلی قرمز، زرد و آبی دارای خصوصیات مفهومی و بیانی مشخص هستند.
مربع، نمایانگر ماده، وزن و حدود مشخص است و حسی از کشش و امتداد و تجربه حرکت را القاء میکند. مربع با رنگ قرمز منطبق است و وزن حجم قرمز با شکل سنگین و ساکن مربع مطابقت دارد.
مثلث با زوایای حاد و تند، تأثیر ستیزهجویی، پرخاش و تهاجم را ایجاد میکند. مثلث سمبل تفکر است و حالت و خصوصیت بی وزن آن با زرد روشن هماهنگی دارد.
دایره بر عکس مربع، احساسات را ملایم و معتدل و حس آرامش و حرکت آرام و آهسته را القاء میکند. دایره سمبل روح است که در درون خود همواره در حال حرکت است.
نتیجه گیری:
باید گفت امروزه معماری یک دانش میان رشتهای با سایر علوم، به ویژه علوم ریاضی و انسانی است؛ دانشی به وسعت یک اقیانوس که هرمنطقه ازاین اقیانوس دارای عمقی نامحدود است. معماری یک فعل انسانی است که در زمان ومکان مشخص به خاطر هدفی خاص ماده را به شکل زیبایی خلق میکند.
پیشنهادات:
تطابق و تناسب هر رنگ با شکل مربوط به خود مستلزم همانندی و توازن است. اگر رنگها و شکلها در بیان مفاهیم و حالات توافق داشته باشند، تأثیرات آن دو چندان خواهد بود.
منابع:
http://abgineharch.ir/
http://dost20.blogfa.com/post/38
https://fa.wikipedia.org/wiki/