آنها مردانی از جنس ایمان و صلابت بودند که در لبیک گویی به امام خویش از هم سبقت می گرفتند. آنها سرمست جام و عاشورا بودند که مشتاقانه به سوی کربلا راهی شدند. دل هایشان تشنه شهادت بود که به طهورای وصال پایان میگرفت. آنها زخم ها را به جان و تن خریدند و رضایت حضرت دوست را برگزیدند. آنها برادرانی بودند که در روز غربت اسلام به یاری قرآن شتافتند و با حنجره ای عاشورایی به سید و سالار شهیدان لبیک گفتند و رفتند تا بمانیم.
چه بسیار خونها ریخته شد، چه بسیار پسران رشید این مملکت که مطلوب نگاری بودند، سینههایشان را سپر کردند و از همه دلبستگی ها گذشتند و سپس گمنام دهه ها زیر تل خاک آسودند. چه مادران و پدران و همسرانی که هنوز امید دارند شاید در گوشه ای از نوار مرزی و در خاک عراق، پیکر شهیدشان از خاک بیرون آید و این گنجهای پنهان به صاحبانش بازگردد و چه بسیار مردانی که همچنان پنجه در پنجه خاک برده اند تا شاید خانوادهای را از انتظار سی ساله برهانند.
این نشانی اگر یک تکه استخوان با یک پلاک، یک سربند و یا یک انگشتر باشد، کفایت میکند. مادرش دلش آرام میگیرد که عزیزش بار دیگر به کنارش بازگشته و پس از سی سال، بغض فروخفتهاش خواهد ترکید و تو چه دانی مادری که به قدر جوانی ات، برای دیدار رخسار جوانش صبوری کرده و حال تمام وجودش را اینچنین در دست میگیرد، با چه صبری حیاتش باقی است؟
امشب بیا یک سر به خوابم ماه تابان
حالی بپرس از مادر پیرت پسر جان
دیگر سراغ از ما نمی گیری، کجایی؟
شاید که یادت رفته قول زیر قرآن
دست تو از وقتی به دست حوریان است
کمتر میافتی یاد این دستان لرزان
تو همنشینی با جوانان بهشتی
لطفی ندارد دیدن ما سالمندان
شرمندهام مادر دلم خیلی گرفته
ناراحت از حرفم نشو رو برنگردان
پیش سماور رو به رویایش نشسته
مادربزرگ پیر من با چشم گریان
چیزی نمیگوید ولی از چشمهایش
میشد بفهمی در اتاقش هست مهمان
دارد برایش چای میریزد ولی او
مثل همیشه لب نخواهد زد به فنجان
عطر عجیبی خانه را پر کرده شاید
عطر گلی باشد که مانده زیر باران
آیا نشنیدی قول مشهور را که اگر داغ اولاد بر کوه نازل گردد، کوه فرو میریزد و هر داغی بر بنی آدم وارد میآید، طاقتش نیز همراهش می آید؟ و آیا نشنیدی که بسیاری از مادران شهدا، این صبر کفایتشان نکرد و وقتی دریافتند، جانانشان اسیر نشده و استخوانهایش را تحویل گرفتند تا واپسین روزهای عمر، دق کردند و روحشان نحیفتر از حفظ این تن خاکی شد؟ آیا به قدر ذرهای در عظمت شجاعتی که این جوانان به خرج دادند و صبر عظمایی که پدر و مادرانشان داشتند، اندیشه کردهایم؟